دیگه به هیچ کس اعتماد ندارم ...
دیگه به هیچ چیز اعتماد ندارم، حتی به چشم های خودم...
خدایا داری ما رو با چی آزمایش می کنی؟
می شه بسه؟!
...
خدا رنگها رو آفرید ولی نقاشیها رو ما می کشیم. تلخی تراژدی اینجاست که کسی قصد آزمایش ما رو نداره. وقتی صدای سوت رو شنیدی شنا کن٬ به هر سمتی که فکر می کنی درسته٬ فقط آخر مسابقه معلوم میشه کی جهت رو درست رفته.
بابا چی شده ؟!؟!خیلی شاکی هستی ...
ای بابا؟ .. چی شده؟منم یه موقعهایی اینجوری میشم البته یه موقعهایی که چه عرض کنم!!!امیدوارم مشکلت حل شه!چه زود دختر خاله میشم! ... حال میکنی!!!!
خدا رنگها رو آفرید ولی نقاشیها رو ما می کشیم. تلخی تراژدی اینجاست که کسی قصد آزمایش ما رو نداره. وقتی صدای سوت رو شنیدی شنا کن٬ به هر سمتی که فکر می کنی درسته٬ فقط آخر مسابقه معلوم میشه کی جهت رو درست رفته.
بابا چی شده ؟!؟!
خیلی شاکی هستی ...
ای بابا؟ .. چی شده؟
منم یه موقعهایی اینجوری میشم البته یه موقعهایی که چه عرض کنم!!!
امیدوارم مشکلت حل شه!
چه زود دختر خاله میشم! ... حال میکنی!!!!