روزهای گذشته نوشتنم نمی یومد، یعنی نمی دونستم از چی باید بنویسم. گفتنی ها نه اینکه کم بود، اتفاقاً زیادم بود! ولی خوب اون چه که باید به ذهن می یومد برای نوشتن، نمی یومد.
اگه بخوام از اتفاقات این مدت بگم که مسیر زندگیمو با یه نفر پیوند زدم! و وارد یه مرحله جدید از زندگی شدم. انتخاب برای مهمترین قسمت زندگی کار خیلی سختیه. خیلی طول کشید تا تونستم خودم رو قانع کنم که این انتخاب یه انتخاب درسته، البته نه اینکه بگم از اول شک داشتم به درست بودنش، بلکه از اول عقلم موضوع رو تأیید می کرد ولی یه ترسی تو همه وجودم بود که مانع از این می شد که تصمیم نهایی رو بگیرم. ولی خدا رو شاکرم که با هم فکری های خانواده و اطرافیانم تونستم به این ترس غلبه کنم.
عروسی دعوتیم ؟ :دی
یه دستی هم رو سر من بکش شاید منم با یکی پیوند خوردم :دی
حالا گرفتی ؟
تصمیم رو میگم (شیطونک)
اره دیگه گرفتم!
تبریک تبریک تبریک .
بوووووس بوووووووووس
وایییی...خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم...ولی انگاری درست سر بزنگاه رسیدم! :)
چند بار سعی کردم کامنت بذارم نشد متاسفانه.
از صمیم قلب تبریک میگم. یادتون باشه که جزییات اتفاتی که قراره بیفته رو هم تعریف کنید.
سلام...
تبریک میگم و امیدوارم همیشه شاد باشید...
موفق و سربلند باشید و آینده ای زیبا پیش رو داشته باشید...
پیوندتان مبارک خانوم خانوما
حالا کی بیایم بخور بخور؟؟
سلام
خوی؟
خیلی وقته نیومدی این طرقا کجایی
نوشتت خوب بود
بروز کردم بیا
وای چه عالی مبارک باشه خانومی
پس سرت گرمه حسابی امیدوارم که خوشبخت بشین .
عروسی هم که دعوتیم نه ؟
سلام بید قرمز عزیز. تبریک می گم. ان شاالله که خوشبخت و تندرست در پناه خدا باشید.
التماس دعا