خیلی سخته که بخوای از همه بچگیت، نوجوونی ات و قسمتی از جوونی ات دل بکنی. سخته که از همه اونایی که دوستشون داری دل بکنی. از محله قدیمیمون، کوچه امون، خیابونمون که بوی همه قشنگی ها رو می ده. خیلی سخته که بخوای همه زندگیت رو تو دو تا چمدون جمع کنی و پا بذاری به خاکی که غریبه.
و همه این سختیها برای توییه که رفتی، و برای منی که موندم سخته که جای خالی خودت و دو تا عزیزت رو ببینم. خیلی وقتها بغض اومده تو گلوم رو قورت دادم و دلم رو خوش کنم فقط به صدای گرمت از کیلومترها فاصله، و حرف زدن با عکس گلهای خوشگلت که حتی تو عکس هم برای آدم می خندن.
آره همه اینا سخته، ولی راه غربت با همه سختیهاش تجربه های خوبی داره. امیدوارم با یه کوکه بار پر از تجربه به وطن برگردی .
خدا نگهدارت.
سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به بنفشه ها به باران
برسان سلام مارا...
ان شالله که موفق بشه. حالا کی بوده؟ :)
خواهرم!
چند بار تا حالا این پستتو خوندم
هر دفعه خوندم اشک توی چشمام جمع شد
الهی که هر جا هست سلامت و شاد باشه .
برای تو گلم هم آرزوی موفقیت و سربلندی در تمام مراحل زندگی رو دارم